سلامت از نگاه ملی

لطفا با شرکت در نظرسنجی های این وبلاگ به شناخت افکار عمومی کمک کنید

سلامت از نگاه ملی

لطفا با شرکت در نظرسنجی های این وبلاگ به شناخت افکار عمومی کمک کنید

مردانی بسیار بزرگ و متدین؟؟؟پاسخی به دکتر ملک زاده.

بسمه تعالی

ولاتلبسوالحق بالباطل و لاتکتموالحق و انتم تعلمون

مطلبی که از جناب اقای دکتر ملک زاده در روز شنبه پنجم اسفند نود و یک در روزنامه شرق به چاپ رسیده است ، در خور تامل فراوان است. جناب اقای دکتر ملک زاده متاسفانه طبق آفتی که همواره در تریبونهای مختلف کشور دیده می شود، خود را نماینده اقشار مختلف جامعه نامیده و به نوعی زمینه دوستی شخصی خود را با برخی حضرات به کل جامعه پزشکی و شاید عموم جامعه نسبت داده و از اینکه افراد محبوبی ( به ظن ایشان) رد صلاحیت شده اند اظهار تاسف نموده اند.

یکی از این افراد دکتر محمدرضا ظفرقندی است که در یادداشت دکتر ملک زاده تحت عنوان چهره ای خدوم از او یاد شده است.

آقای دکتر ظفرقندی ریاست پیشین دانشگاه علوم پزشکی تهران ، به سبک شناخته شده ای در نظام سلامت به سمت ریاست دانشگاه علوم پزشکی تهران برگزیده شده اند ....... 

مهدی اسفندیار

و انهم بدون داشتن حتی یک روز سابقه کار اجرایی و تنها به صرف داشتن فعالیت سیاسی و ارتباطات سیاسی؟ البته این روال در شرایط امروز نیز ادامه دارد و فقط آفت آن زمان نبوده و نیست. این انتصاب در عمل برای دانشگاه علوم پزشکی تهران به اعتقاد بنده هیچ خیر و برکتی ، جزء ایجاد فضای باز سیاسی در دانشگاه که مورد نیاز جناب آقای دکتر طفرقندی بوده نداشته است.

در زمان مدیریت ایشان برخی نکات قابل تامل وجود دارد که انشاء الله توان پاسخگویی به ان را داشته باشند، از جمله دادن بورس تحصیلی به افراد همسو با جریان سیاسی خودشان که بعضا برخی از این افراد با حضور در کلاسهای زبان برای ماهها و شاید سالها به سختی توانسته بودند از سد آزمون زبان انگلیسی بگذرند.

دادن مسئولیت به افرادی که حتی یک روز سابقه مدیریت و کار اجرایی نداشته اند نظیر آنچه در دانشکده پیراپزشکی اتفاق افتاد که هشت سال رکود و ایستایی را شاهد بودیم. گماشتن بستگان خود به سمت ریاست بیمارستان های مهم نظیر بیمارستان سینا و امیر اعلم که متاسفانه نارضایتی مردم و پرسنل هیچگاه ایشان را به تجدید نظر وا نداشت.

استخدام فله ای عوامل سیاسی خود ( انجمن اسلامی دانشجویان)که این افراد را ابتدا در جهاد دانشگاهی با طی دوره سربازی در دانشگاه جذب نموده اند و سپس استخدام رسمی نموده اند بدون امتحان استخدامی.

فروش اموال دانشگاه نظیر خوابگاه بزرگ هفت تیر و نیز بیمارستان امیرالمونین نازی اباد؛ از دیگر اتفاقات دوران مدیریت ایشان است که از دید آقای دکتر ملک زاده پنهان مانده است و شاید با گذشت زمان گمان کرده اند از ذهن ما پاک شده است.

بنده به عنوان فردی که درآن زمان دانشجوی داشنکده پیراپزشکی بوده ام، دیده ام که د ر این دانشگاه یک دیپلم حسابداری مسئول کتابخانه تخصصی خوابگاه کوی علوم پزشکی بوده است و یک پزشک مسئول صندوق قرض الحسنه دانشجویی، بنده شاهد بوده ام که این دانشگاه که مدیریت ان داعیه دار چابک سازی و سبک سازی و ترک تصدی گری بوده است همزمان که حدود هزار نفر از کارگران بی نوا را که در شرکت پشتیبانی دانشگاه استخدام بوده اند بدون ریالی سنوات اخراج می نمود، به جای ان خوابگاه کوی علوم پزشکی تهران را که تنها با کمتر از 15 نفر اداره می شده است در زمان کوتاهی تبدیل به یک مدیریت با چندین معاونت و با قریب به صد نفر پرسنل نموده است، انتصاب مدیر خوابگاه کوی نیز از ابتدا سیاسی کاری محض بود.

بنده شاهد بوده ام که اقای دکتر ظفرقندی که به خاطر دفاع از حریم دانشجو در سال 78 استعفا داده بودند در کمتر از دو سال یعنی در سال 80 به دلیل اعتراض دانشجویان به فروش اموال دانشگاه و کم شدن فضای اموزشی دانشجویان را متهم به فضا سازی برای جلوگیری از وزیر شدنش کرد و حاضر به پاسخگویی به مطالبات دانشجویان نشد.

برادر عزیزم جناب آقای دکتر ملک زاده ،اگر تمامی ادعاهای شما را مبنی بر نبود فضا برای جریان اصلاح طلبی برای حضور در عرصه انتخابات و عرصه سیاست درست بدانیم نمی توانیم و شما هم نمی توانید انکار کنید که در انتخابات دور دوم شورای شهر و روستا هیچ نوع رد صلاحیتی وجود نداشته است که نصب بیلبوردهایی در سطح شهر با عبارتی نظیر وقتی تهران مشکل دارد چرا لبنان؟؟؟ سندی برای ادعای حقیر است. ایا یکبار منصفانه نشسته اید و آسیب شناسی نموده اید که چرا چنین شکست سختی را شاهد بوده اید؟ ایا دلیلش جز این بود که مدیریت شهر تهران ملموس ترین حوزه برای درک توانایی های مدیریتی یک جریان است؟ و آیا جز این بود که همه داشته های اجرایی جریان اصلاح طلب با حضور شاخص ترین افراد چپ در جلوی چشمان مردم قرار گرفته بود؟

برادر عزیزم بزرگترین مشکلی که هم در جریان چپ و هم در جریان اصولگرا وجود دارد عدم نقد پذیری است ؛ این تصور اشتباه که هر کس در دوره اصلاحات و یا اصولگرایان مدیر بوده و پستی داشته، پس به واقع اصولگرا یا اصلاح طلب است همواره در حوزه رسانه ای متعلق به هر دو جریان وجود دارد. دفاع بدون منطق و کورکورانه از افراد و فدا کردن آرمانهای هر دو جریان به پای نام و حیثیت فردی مشکلی بزرگ است که متاسفانه با وجود فرصت هشت ساله؛ جریان اصلاح طلب برای مطالعه و آسیب شناسی، هنوز مورد آسیب شناسی قرار نگرفته است.

مردم ممکن است یک گفتمان را انتخاب کنند اما این به معنای صحه گذاشتن بر عملکرد چپ و راست نیست؟ مطمئنا همگان می دانیم که ضعف عمکلرد دولت فعلی در مهار تورم و اشتغال زایی و عدم ثبات مدیریتها و نیز ضعف شدید در مبارزه با فساد سبب شده است که عده زیادی از مردم و همینطور نخبگان دست از حمایت خود از دولت بکشند و حتی با آن رویارویی کنند. اما شما هم خود را تافته ای جدا بافته ندانید، علم کردن افراد به عنوان سنبل جریانات سیاسی همواره سبب محدود شدن فضای نقد و تحلیل درست می شود، بیایید تا یاد بگیریم وقتی صحبت از بزرگی یک فرد می کنیم ملاکهای این بزرگی را برشمریم. صرف داشتن 8 سال سابقه مدیریت نمی توان گفت که فردی بزرگ بوده است.

نقد دیگر بنده به شما و جریان اصلاح طلبی این است که اگر به زعم شما گماردن افراد به راس امور بدون سابقه کار اجرایی بد است چرا فردی که بدون یک روز سابقه کاری به سمت ریاست دانشگاه برگذیده شده است امروز فردی بزرگ و خدوم لقب گرفته است؟ اگر انتصاب فامیلی بد است چرا فردی که اینجور انتصاب می کند متدین نامیده می شود؟ اگر فشار بر کارگران بد است چرا فردی که اینهمه کارگر را در شرایط بدی گرفتار کرده است به جای نقد عزیز شمرده شده است؟ اگر انتصابات غیر معقول و غیر تخصصی بد است چرا افرادی که در زمان مدیریت خودشان دست به این اقدامات زده اند امروز صاحب حیثیت نامیده می شوند؟ اگر بی توجهی به افکار عمومی بد است چرا دکتر ظفرقندی رئیس وقت بیمارستان بهرامی را که با اعتراض شدید پرسنل و تحصن آنها اجبارا عزل نموده دوباره به سمت دیگری گمارده است؟

ظاهرا برای جریانهای چپ و راست ملاک بزرگی خدمت به مردم و پرهیز از زشتی نیست بلکه ملاک گرایش سیاسی است؟

ضمن اینکه باید به اقای دکتر ملک زاده یادآور شوم امروز در دنیا زمان صنف سالاری به سرآمده است، دوره ای که یک فرد بتواند با یک رشته تخصصی بزرگ اجرایی لقب گیرد به سرامده است امروز حتی بزرگترین کارشناسان اقتصاد سلامت که داعیه دار مکتب و نطریه فکری هستند خود را تام و تمام مدیریت نمی دانند، در واقع فرصت دادن به یک متخصص زنان و یا جراح چشم و یا فوق تخصص عروق جهت پوشیدن ردای صدارت و وزارت نتیجه تصمیم گیری نادرست در انتخاب وزرا توسط روسای جمهور کشور بوده است بالاخص در طی بیست سال اخیر که فرضیه های علمی در شناخت افراد واجد صلاحیت برای مدیریت نظام سلامت به اثبات رسیده است. کاراجرایی در حوزه سلامت تنها از عهده متخصصین علم اقتصاد سلامت و مدیریت خدمات بهداشتی و درمانی بر می اید که در دنیا توانسته اند تحول ایجاد کنند، اما در کشور ما گمان می کنند که اگر یک زن وزیر بهداشت شود می تواند بهتر مسئله بهداشت زنان را تامین کند؟ یا برعکس اگر یک متخصص قلب وزیر شود شاید بهتر بتواند مشکلات قلبی مردم را حل کند؟

دکتر ظفرقندی نیز از جمله افرادی بودند که یک شبه مدیر بزرگترین دانشگاه علوم پزشکی شدند و هشت سال تمام با همین حمایت سیاسی بر سر کار ماندند و با همین حمایت سیاسی رئیس سازمان نظام پزشکی کشور شدند. ایشان امروز القابی از سوی دکتر ملک زاده دریافت کردند که برای بنده که اکنون یک خبرنگار در حوزه سلامت هستم امری کلماتی غیرقابل لمس و ناباورانه است. درست شبیه سربرآوردن امامزاده های خیالی می ماند که برخی از افراد زیر درختان کهنسال و به واسطه یک خواب و رویا دایر نموده اند.

مهدی اسفندیار

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد