چنین و چنان؟!؟!
نشسته به کنج و ماتم خورد از زمان
چون به قدرت رسد بدتر از اهریمنان
صدایی رسا و قلم هم به نقد پرتوان
چون به کرسی نشیند بدتر از کافران
منتقد بر گذشته و حال و مستقبلان
چون بر آید به دستش شود بی عنان
چون ندارد به سفره به جز آب و نان
همه روزه است و پرهیز مال دیگران
چون رسد دست ایشان به خوانی گران
چنان می خورد نماند به جز استخوان
ندایش همه انصاف و بحث و گفتمان
چون به اندک رسد بدتر از مستکبران
چه تلخ باور روشنفکری این مردمان
که در زیر چنین و به صدر آن چنان
شعر ؛مهدی اسفندیار
دفتر "شب آخر عاشقی"
کانال؛ نه به عوام فریبی