سلامت از نگاه ملی

لطفا با شرکت در نظرسنجی های این وبلاگ به شناخت افکار عمومی کمک کنید

سلامت از نگاه ملی

لطفا با شرکت در نظرسنجی های این وبلاگ به شناخت افکار عمومی کمک کنید

شانس چه کسی برای رئیس جمهور شدن بیشتر است؟؟؟

چیزی به انتخابات ۹۲ ریاست جمهوری نمانده است. گمانه زنی ها برای فردی که می تواند رئیس جمهور آینده باشد هر روز بیشتر می شود. اما واقعا چه کسی رئیس جمهور آینده است؟ 

اکنون سه جریان بیشتر از سایر جریانها شانس پیروزی در انتخابات را دارند.

جریان اول اصلاحات است که هر وقت بیاید حدود ۱۰ الی ۱۲ میلیون رای را همواره در سبد خودش دارد که محصول تلاش قشر تحصیلکرده و عموما هوادارانش در شهر های بزرگ است. اما این جریان امروز از دو بعد در حال آسیب دیدن است. اول اینکه آن ده میلیون نفری که در انتخابات ۷۶ سرخورده از سیاستهای اقتصادی دولت سازندگی و در نتیجه اشتباهات استراتژیک جناح ناطق نوری در همگرایی با آیت الله هاشمی رفسنجانی به سمت اصلاحات رفتند اینبار با چشیدن طعم یارانه ها و توجه بیشتر احمدی نژاد به آنها دیگر پای صندوقی نخواهند رفت که دولتی غیر از دولت مورد نظر احمدی نژاد را تشکیل دهد. به همین خاطر جریان اصلاحات برای انتخابات ۹۲ کاری بسیار سخت تر از خرداد ۷۶ را در پیش خواهد داشت. اما جریان دوم ...

اما جریان دوم.........

جریان مخالف دولت با آرمانها و شعارهای اصولگرایی است که از طیف اصولگرایان قدیمی و سنتی و نوین که سرخورده از سیاستهای احمدی نژاد هستند می باشند؛ آنهایی که امروز هر از چندگاهی حمایت خود از احمدی نژاد را تکفیر می کنند و اگر نام اینان را از ابتدای تیترهای روزنامه ها حذف کنید گمان می کنید این افراد ستاد موسوی هستند که این روزها دارند در روزنامه ها مصاحبه می کنند. اما جالب اینجاست که با وجود هم رای شدن و هم داستان شدن و هم عقیده شدن اینان با جریان دوم خردادی باز هم می بینیم که این جریان با جریان دوم خرداد اختلافات شدید خودش را داراست. شانس این دسته را برای کسب کرسی ریاست جمهوری باید چیزی در حد صفر در نظر گرفت. زیرا اولا هیچ تفاهمی ندارند و ثانیا بیشترین نفوذ اینها در تهران است و صدایشان را با هر کاندیدایی بخواهند بلند کنند نتیجه اش از پیش مشخص است و ان هم شکست خواهد بود. زیرا این جریان در درون خود جریانهای مختلفی را دارد که تحت هیچ شرایطی حاضر به همگرایی و یکی شدن نیستند به طور مثال هرکسی کاندیدا شود مطمئنا جریانهایی از این گروه راه خود را جدا و به راه دیگری خواهند رفت. به طور مثال به این نکته بیاندیشید واقعا این جریان می تواند روی کدام گزینه به تعادل برسد؟ حداد عادل ؟ لاریجانی؟ قالیباف؟ پورمحمدی؟ شاید بحث تفاهم را باید از این جریان کاملا حذف کرد. چون در این جریان چیزی به نام اعتماد و کنار رفتن به نفع دیگری نیست؟ روزی به نام ساکتین فتنه و دیگر روز به نام تندروهای  فلان و هزار اتهام دیگر به وقتش که برسد از هم جدا می شوند. شاید عددهای 3+3 و 5+1 و 10 +2  و عددهای دیگری که هر روز روزنامه ها در انتخابات متعدد از داستانهای خنده دار سیاسی این گروه در طول این سالها تیتر کرده اند شاهد این مدعاست که این جریان ضعیف ترین جریان موجود در انتخابات آتی است که شاید این جریان از سر ناچاری تن به قواعد حزبی داده باشد زیرا هرجا افکار ایدئولوژیک اینها ایجاب کرده باشد هرگز تن به قواعد حزب نمی دهند و سریعا با نامی دیگر و با پرچمی دیگر جدا می شوند. مثلا نگاهی کوتاه به انتخابات آتی نشان می دهد با وجود اینکه مطهری طرفداران بسیاری در دورن گفتمان اصولگرایی داشته است بدون نظرسنجی از طرفداران خود وی را از لیست خارج کردند تا در نهایت هم خودشان در جمع آوری آرای مردم ضرر کنند و هم از سوی جناح رقیب خود در دولت تکفیر شوند تا یکی از ضعیف ترین تصمیمات حزبی را گرفته باشند زیرا جناح نزدیک به دولت که در انتخابات مجلس با نام جبهه پایداری شناخته می شدن توانستند با شرط نبودن مطهری در لیست اصولگرایان جریان اصولگرایی سنتی را به امید وحدت متعاقد کنند که دور مطهری را خط بکشند تا وحدت حاصل شود اما بعد از اینکار افراد جناح پایداری حاضر به توافق با اصولگریان سنتی نشدند تا به جای لیست این گروه افرادی از حزب کار ایران به مدد حمایت دوجانبه از مطهری به مجلس راه یابند. شاید این جریان در انتخابات اتی به این نتیجه برسد که با سخنگویانشان (توکلی و زاکانی و .... ) در کمال تعجب مثل انتخابات 88 دوباره پای کار دکتر احمدی نژاد بیایند و بگویند حمایت می کنیم و بعدها جلوی انحراف می ایستیم؟؟؟؟؟ یا اینکه این جریان با دست کم دو کاندیدا به صحنه بیاید که باز هم شکست در انتظار اینان خواهد بود و یا اینکه با یک کاندیدا بیایند که اصلا احتمال آن وجود ندارد مگر دست غیبی بیاید و کلمه ای به نام اتحاد را در این جریان شاهد باشیم که چون شانس این اتفاق را صفر می دانم، از این بحث می گذرم و شما را به تیتر روزنامه های دو روز مانده به انتخابات ریاست جمهوری 92 می سپارم که می گوید: 5+6+7+8+3+4+2+9  در آخرین دیدار خود تاکید کردند که تا فردا به جمع بندی نهایی خواهند رسید و بعد 2+4+8  خواهد گفت چون 3+9+5 در این جمع هست مانیستیم؟؟؟ از منظری دیگر می توان آنها را در انتخاب ریاست مجلس شورای اسلامی چه در مجلس هشتم و چه در مجلس نهم دید که با وجود تشکیل فراکسیون در مجلس هشتم و رای بالای لاریجانی باز هم دیدیم که در صحن همان اصولگرایان به لاریجانی رای ندادند. در مجلس نهم بازهم دیدیم که اختلاف شدیدتر شد و اینبار این اصلاح طلبان بودند که با رای خود رقیب لاریجانی را از صحنه به در کردند و یا دست کم اینکه با رای خود سبب تقویت جایگاه لاریجانی شدند.  البته نباید از حق گذشت که این جریان با تمام انتقاداتی که به آنها به دلیل تفرق و خودرایی وارد است در بدنه خود از بی شمار نیروهای حزب اللهی و دلسوز و منطقی و کارشناس برخوردار است که هر کدام از آنها نظیر زاکانی و توکلی و حاج آقا ابوترابی وزنه های بسیار بزرگی هستند که شاید یکی از دلایل تفرق این جریان هم به این برمی گردد که دو پادشاه در یک اقلیم نمی گنجند چه برسد به چندین پادشاه. شاید عدم اتحاد جریان اصولگرایی اصیل را خوب بررسی کنیم متوجه خوایهم شد که این نقیصه برای این مردان سیاست چقدر گران تمام شده است و چقدر فرصتهای بی شماری را از کشور گرفته است. در کی کلام باید گفت اینها برادرانی هستند که جانشان را برای هم می دهند اما صندلی هایشان را به هم نمی دهند و این افسوسیست که نگارنده این سطور همواره با یادآوری عملکرد جریان از دل خود می کشد.

اما جریان سوم که خیلی از کارشناسان آنها را شکست خورده حتمی می پندارند همان طرفداران دکتر احمدی نژاد هستند که برعکس تصور باید عرض کرد به اعتقاد بنده ،رقابت اصلی بین اینها و اصلاحات صورت خواهد گرفت. البته دولت دهم با اتخاذ سیاستهایی توانست بخشی از بدنه سردرگم اصلاحات را جذب کند و حتی در برخی از رده های مدیریتی از انها استفاده کند. در حالیکه رجیان رقیب دولت نه تنها نتوانسته است از بدنه اجتماعی گروه های اصلاح طلب نیروی جذب کند بلکه با همگرایی یک راس آنها با دولت در طرح نشدن سوال از رئیس جمهور و دو آتیشه بودن برخی دیگر در پافشاری بر طرح سوال از رئیس جمهور مردم را به ابهام از مواضع این گروه دچار نمودند. همانطور که در بالا عرض شد با وجود اینکه دکتر احمدی نژاد هیچ ادعایی در کار حزبی ندارد اما تمامی شواهد رفتاری ایشان نشان می دهد که کار تشکیلاتی وی از همه گروههای دیگر بهتر و قوی تر است جایی که جانانه از یاران خود دفاع می کند و جایی که به خوبی از این نیروها استفاده می کند. همه این رفتارها باعث انسجام بیشتر و بیشتر طرفداران دکتر احمدی نژاد گردیده است، ضمن اینکه با قاطعیت  تمام از حرف افرادی نظیر زیباکلام دفاع می کنم که گفته اند: برای احمدی نژاد در روستاها و مناطق محروم و شهرهای کوچک باید حداقل ده میلیون رای کنار گذاشت. اینبار این جریان اصولگرایان سنتی مثل موتلفه و جامعه روحانیت مبارز و احزاب جدیدی مثل رهپویان و قدیمی تر اینها مثل ایثارگران هستند که باید تصمیم بگیرند به نفع کدام جریان حرکت کنند. اما با رویکرد های اخیر احمدی نژاد در بیان مواضع سیاسی باید اذعان نمود که کارشناسان سیاسی در حال دچار شدن به اشتباهی بزرگ در برآورد توان دکتر احمدی نژاد هستند؛ احمدی نژاد در سال ۹۱ و ۹۲ فردی مستقل تر و بدون وابستگی سیاسی به فرد و  گروهی شناخته می شود و همینکه تجربه بیشتر و امکانات بیشتری برای ورود به عرصه انتخابات دارد. من معتقدم رقابت اصلی بین جریان اصلاح طلبی و جریان احمدی نژاد خواهد بود مگر آنکه جریان اصلاح طلبان پای کار انتخابات نیایند که در این صورت با تفرقی که در میان اصولگرایان می شناسم پیروزی جناح دکتر احمدی نژاد در انتخابات آتی حتمی خواهد بود.

 

توضیح: نویسنده این متن هرگز بنا ندارد که درستی یا غلط بودن تصمیم رای دهندگان رابه تصویر بکشد. بلکه به دور از هیجان سعی نموده است واقعیتهای سیاسی را از نگاه خود به تصویر بکشد. ضمن اینکه خودم منتقد جدی سیاستهای دولت هستم  اما نمی توان این مطلب را رد کرد که دکتر اجمدی نژاد سایستمداری بسیار زیرک و در حال حاضر کار کشته است که برای انتخابات آتی امکانات بسیار مناسبی را دارد و قطعا برنامه مشخصی دارد و تجربیات بسیار ارزشمندی را در انتخابات نفسگیر 88 در چنته خود دارد. باید  بگویم در میان اهل سیاست که در آکادمی های دانشگاهی تحصیل نموده اند احمدی نژاد تنها فردی است که دانش سیاسی بومی خودش را دارد و بهترین نتایج را تا کنون از آن گرفته است. حال ساده بنامندش یا ... احمدی نژاد تا اینجای کار برنده همه بازیهای سیاسی در طی سالهای اخیر بوده است. من به ایشان نمره 20 را در درس سیاست می دهم اگر قابل بدانند چون ایشان برخلاف ادعایشان که خود را یک معلم می دانند، به اعتقاد من در درس سیاست یک استادند نه یک معلم. یک استاد با درجه استاد تمامی.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد