من به دنبال تو از صحرای دل بگذشته ام
تن به روی سرزمین تیغ تو بکشیده ام
من چو آن چوپان ساده دل شدم
گفتم ای میش قشنگ و دلربام
وقتیکه با بع بع هات داد میزنی با من بیای
پس بگم با من بیای
نگو که گرگ بچه ی گرگ زاده ای
گرگی اما در لباس بره ای
گرگی و به گله ی من زده ای
گرگ بد گرگ بد گرگه ی بی چشم و رو.
شعر: مهدی اسفندیار
سلام. با این شعر به روزهای شیریت سالهای 81 - 82 رفتم. چقدر زیبا و حسرت انگیزه ...