من خنکای فصل پائیز و روح سرد بادهای سرگردانش را دیده ام و بر ایوان خانه ریزش برف را بر تن نحیف طبیعت معصوم به نظاره نشسته ام. نمی دانم با جان فتاده ام هجوم مور و مار و ریشه های سرگردان درختان چه خواهند کرد.
اما من خنکای قبر و لمس حضور یاران را در گرمای ملایم بهار دوست دارم و یاد یاران را در شبعای زمستان به هنگام طنین سرود وحیانی به انتظار می نشینم.
شعر: مهدی اسفندیار
دوست خوب
شعر احساسی نوشته شده زیبا بود.همه ما مسافریم دیر یا زود