اخیرا خبری در رسانه های مجازی درج شده است مبنی بر اینکه مدیران وزارت بهداشت حاضر به حضور در غرفه سلامت نیوز نیستند؟؟ از آنجا که سلامت نیوز، نیز چنین خبری را در فضای رسانه های مجازی تایید کرده است، بنده به عنوان خبرنگاری که سردبیری در صدا و سیما و مدیریت پایگاه خبری سینا نیوز و ماهنامه ی اقلیم شفا و.... را برعهده گرفته ام ، لازم دانستم نکاتی را بابت چنین شوخی عجیبی خدمت سرکار خانم خوشحالی و همکاران محترم سلامت نیوز عرض کنم؛ و مستند به بیانات فراوان و عملکرد کمدیک برخی از این عزیزان ثابت کنم که موضوع تنها یک شوخی با حرفه ای ترین و وزین ترین خبرگزاری حوزه ی سلامت کشور است و بس، که مستند به مفاد زیر تقدیم می گردد؛
۱_ عزیزان مدیران ارشد وزارت بهداشت به زعم بنده ذاتا انسان هایی شوخی هستند، آنقدر شوخ هستند که می توانند حقوق های چند صد میلیونی را در عصر رسانه در برابر دوربین ها ی خبری انکار کنند که هیچ ... از افشاکننده خبر که دهها فیش حقوقی در دست دارد شکایت نیز کنند؟!؟!
۲_ سخنان این ،عزیزان از جنس طنز است و آنقدر طنزآمیز و شوخ طبع ؛ که بیان می دارند ، تزریق منابع در طرح تحول سلامت با وجود عدم داشتن گایدلاین ها و پروتکل های بیمه ای باعث ایجاد تقاضای القایی نشده است، مصداق بارز فرمایش حضرت ملا نصرالدین که اینجا مرکز زمین است و باور نداری متر کن
۳_ عزیزان آنقدر شوخ طبع هستند که با وجود نواختن منتقدان با ادبیات قرون وسطایی عنوان می کنن که در برابر منتقدان کوتاه آمده اند، دستگیری پرستاران با تاکسی وانتقال آنها به کلانتری و تبعید شریفی مقدم و .... که یادتان نرفته؟!؟!
۴_ شیرین سخن تر از همه ی سخنان اخیرا بیان شد؛ که با وجود عدم اعتراف به انبوهی از اشتباهات انجام داده ، عنوان می کنند که بسیاری از اشتباهات را پذیرفته اند؟؟؟
۵_ کمدیک تر از این که بروی نقطه ی صفر مرزی و ازهجوم ریزگردها بازدید کنی؟؟ آنهم در عصر رسانه که در آن دوربین های گوشی های دست مردم تمام دنیا را پوشش خبری می دهد.
۶_ طنز ی تلخ تراز این که بگویی مطالبات پرستاران به دلیل عدم پرداخت بیمه ها عقب مانده است؟؟
۷_ طنزی بالاتر از آنکه یک سال شرکت های لبنیاتی را به خاطر پالم تعطیل و بدبخت کنی وسال بعد از مزایای پالم سخن بگویی
۸_ کمدیک تر از اینکه یک سال سخن از تجاری بودن بحث واکسن آنفلوانزا و تبلیغات را با متاسفانه بگویی و سال دیگر بگویی که از زن وبچه و فرزند و .... همگی زده ایم...
۹_ ارتباط دادن طرح تحول سلامت به برجام ، به نظر شما طنزی تاریخی نیست؟؟
۱۰_ اصلا هیچ شوخی بالا تر از اجرای طرح تحول سلامت می توان ارایه داد که بتواند ظرف دو سال کشور را در همه ی ابعاد اقتصادی و سیاسی و اجتماعی متاثر کند و بعد به یک طرح صد در صد خلاف برنامه پنجم بگویی..... طرح... تحول.... سلامت.
۱۱_ فقط از روی شوخ طبعی می توان همایش نقد طرح تحول سلامت را بدون حضور منتقدان برگزار کرد و.....
۱۲_ طنزی بالاتر از قهر دست جمعی با رسانه داریم؟؟؟
سرکار خانم خوشحالی وهمه ی عزیزان، خبرگزاری سلامت نیوز ، تحلیل بنده از رفتارهای این عزیزان در سه سال مدیریت نظام سلامت، بدون هیچ تردیدی به این می رسد که عدم حضور مدیران وزارت بهداشت در غرفه سلامت نیوز ,; غرضی جز شوخی نیست، وگرنه امکان ندارد که در حوزه سلامت باشی و سلامت نیوز را نخوانی.... مطمئن باشید که غرض فقط شوخیست. لطفا همچون همیشه، با صلابت و محکم ؛ سلامت نیوز را با حضور کارشناسان با سواد و جدی و اهل منطق و غیرصنفی و سالم پربار تر نمایید، این سه تن را که بر شمردید اگر سه سال از آنها در رسانه های مکتوب و غیرمکتوب بگردید یک مقاله ی علمی، در مورد مدیریت نظام سلامت نخواهید یافت ، پس تاکنون چیزی را از دست نداده اید.
اینکه می دانند که نباید جایی بروند، تنها بدان معناست که شما را شناخته اند و از تاثیر شما آگاهند، همکاران عزیز، از بیرون پرشکوه، کارشناس، دلسوز، ملی و عاقل می نمایید ، سربلند و پیروز باشید.
مهدی اسفندیار
www.salamatnew.blogsky.com
با حذف احمدی نژاد از انتخابات آتی ریاست جمهوری یک خطر جدی از فروپاشی اردوگاه اصولگرایان و از آن بدتر از کشور رفع گردیده است، اما خطر دو قطبی شدن انتخابات به نظرم کاملا سرجایش هست و کسانی هستند که با ورود به عرصه می توانند به راحتی فضا را برای دو قطبی شدن مهیا کنند و بستری فراهم کنند که اعتدالیون بتوانند بدون هیچ مشقتی از زیربار مسئولیت انحطاط و شکست اقتصادی و فاجعه ی طرح تحول سلامت و بیکاری و رکود و از همه بدتر امواج حقوق های نجومی و نارکارآمدی مدیران دولت آقای روحانی فرار کنند و دست کم اینکه بیست میلیون رای آقای روحانی را دوباره احیا کنند که به نظرم با بیست میلیون رای دیگر هیچ شانسی برای کاندیدای اصولگرایان باقی نخواهد ماند؟ اما چه کسانی می توانند این کمک حداقلی را به اعتدالیون بکند که سبب رای آوری عزت مندانه ی اقای روحانی شود؟ به نظرم تمام کسانیکه می توانند جزو طیف مخالف سیاسی سید محمد خاتمی و هاشمی و از این بابت شناسنامه دار باشند در این طیف واقع می شوند کسانی مثل جلیلی و ضرغامی و .... بسیاری از این بزرگان و صاحبنظران اصولگرای کشور با وجود اینکه می توانند هم مثمر ثمر واقع شوند اما بالقوه پتانسیل ایجاد فضای دوقطبی را در جامعه دارند. در این فضا که به دلیل عملکرد مصیبت بار دولت احمدی نژاد در حوزه فرهنگ و اقتصاد و سیاست خارجی و داخلی ، نگاه قاطبه ی روشنفکران و تحصیلکرده ها و اقشار فرهنگی و حتی مذهبیون غیرسیاسی کشور به اردوگاه اصولگرایان چندان مثبت نیست، شاید تنها یک قهرمان بتواند شرایطی را احیا کند که اعتبار از دست رفته ی اصولگرایان دوباره احیا شود، اینکه این قهرمان چه کسی باشد که گرین کارت آمریکا را نداشته باشد، دو تابعیتی نباشد و دستی بر فساد اقتصادی و رانت نداشته باشد و چهره ی سیاسی و شناخته شده و آبرومند باشد و بتواند بیاید و از سویی حمید رسایی و زاکانی و کوچک زاده را با خود همراه کند و از سویی بتواند با قالیباف (همان کسی که آرزو و شانس و اقبال خود را برای ریاست جمهوری نه با موضوع املاک نجومی شهرداری بلکه با شکایت از یاشار سلطانی برای همیشه از دست داد) و رضایی و مشایی و حاج منصور ارضی و حاج محمود کریمی و را در یک طیف در بیاورد و از سویی وجهه ای در میان مردم داشته باشد که موجبات دوقطبی مورد انتظار اعتدالیون نشود؟؟؟ به نظرم چنین مردی هنوز زاده نشده است؟ با این وجود باید گفت که بهترین کاندیدا برای اصولگرایان صندلی خالی می باشد و اجازه ی حضور یکی از چهره های گم نام تر که بشود در برابر روحانی بحث های تخصصی را راه انداخت و مردم را در برابر رفتار غیرحرفه ای دولت در اداره کشور با تیم نعمت زاده ها و قاضی زاده ها و ربیعی ها قرار داد و وا مصیبت که اگر در این میان تحقیق و تفحصی از یکی از زیر مجموعه های دولت رخ بدهد و سر رشته ی حقوق های نجومی دوباره از جایی دیگر بلند شود که چه شود و چه گونه تواند روحانی دوباره از پله ی ادعای مبارزه با فساد بالا رود ؟ نه محال هست؟ در چنین شرایطی به نظرم حتی احتمال باخت روحانی هم بسیار زیاد است .
به نظرم اصولگرایان با دولت اقای روحانی بسیار بی رحمانه برخورد کردند و همین بی رحمی سبب خیر و منفعت بسیار برای دولت آقای روحانی شد تا بتواند با استفاده از احساسات یک جامعه جوان خود را مبری از خطا و مظلوم جلوه دهد. در کینه توزی اصولگرایان با این دولت همین بس که هربخردی می داند که درگیری سیاسی با یک دولت ناکارآمد اقتصادی که در قرن بیست و یکم تمامی سیاست های رفاهی خود را در بخش درمان تعریف کرده و تمام توان اقتصادی خود را معطوف به تزریق پول در یک سیستم مشکل دار کرده است و کار به جایی رسیده است که صنعت بیمه ی کشور مضمحل شده ، اشتباه ترین تاکتیکی بود که اصولگرایان در فضای رسانه ها و .... در این سال ها مرتکب شده اند؟ من نمی دانم و نمی فهمم چرا اصولگرایان به جنگ سیاسی و حرافی با دولتی می روند که ریشه های سیاسی خود یعنی دانشجویان کشور را با افزایش همه نوع عوارض بر خوابگاه و برون سپاری و سنوات و .... از بین برده است؟ من واقعا نمی فهمم که اصولگرایان چرا باید به جنگ سیاسی با دولتی بپردازند که باتوم خوردن معلم گرفتار در تنگنای معیشت را دیده است اما هشت هزار میلیارد تومان پول از مردم قرض می کند تا شکم سیر حوزه درمان را بترکاند؟ واقعا درک این مطلب سخت است که چرا اصولکرایان یازده نفره در برابره تیمی به دفاع ایستاده اند که جز یکی سه چهارتایی از آنها، مثل ظریف و علوی و ... همگی غضنفرند؟؟؟ در برابر چنین تیمی به نظرم باید بر روی سکو نشست و بازی را تماشا کرد و فقط همین. دلیلی برای این دفاع وجود ندارد جز آنکه سرمربی خوبی در حوزه ی اصولگرایی نیست یا اینکه بازیکنان حرف شنوایی وجود ندارند.
به نظرم تماشای این دولت و تشریح کامل این دولت در فضای غیرسیاسی و کارشناسی برای پایین کشیدن کرکره ی این دولت در چهار سال آینده کافی بود. به هرحال اگر من جای اصولگرایان باشم یک کارشناس میانه رو و غیرسیاسی که نشود از وی آتوی سیاسی گرفت را از فیلتر شورای نگهبان عبور خواهم تا بنشینیم در گرمابه و خوردن هندوانه و پوشیدن لباس و ردای ریاست جمهوری عاریتی ، یعنی همان چیزی که اصلاح طلبان به آن تن دادند، به هرحال خوشا به سعادت اعتدالی با داشتن رقبای اصولگرایی..
جناب آقای قالیباف شهردار محترم تهران
سلام
جناب آقای قالبباف، بنده یکی از شهروندان تهرانی هستم که مدیریت امور شهرم اکنون بیش از یک دهه است که بر گردن جنابعالی افتاده است، از سویی خبرنگاری هستم که در موضوعات اجتماعی فعالیت دارم، عزیز من قریب به یک ماه است که یاشار سلطانی در بند است و از جنابعالی و رئیس شورای شهر تهران به عنوان شاکیان پرونده یاد می شود ، آقای قالیباف امروز زن و فرزندی به انتظار نشسته اند که پدر خانواده از بندی رها یابد که بدون تردید به خاطر اصلاح امور کشورش آن را تقبل کرده است، به حدی این زندان برای افکار عمومی مبهم و لاینحل شده است که از چپ و راست سیاسی کشور انزجار و نفی آن بلند شده است و جنابعالی در سیبل انتقادات و سئوال مردم هستی، اگر بر قانونی بودن رفتار خود تردیدی ندارید، پس به پاس دموکراسی و آزادی بیان، اجازه بفرمایید که آنچه به زعم شما خطای یاشار است ، سریعتر داستانش تمام شود ، آقای قالیباف زیبنده ی جنابعالی نیست که بر این فضای نامناسب صبر کنی و تماشا کنی، اگر جای جنابعالی بودم همین امروز به دادسرا می رفتم و از این بنده ای که دستش به جایی بند نیست دلجویی می کردم و اجازه نمی دادم حتی ثانیه ای این بنده ی خدا در بند باشد، قبول مسئولیت در نظام اسلامی همانگونه که در سیره ی حکومت علوی به وضوح مشاهده می شود ملزم به داشتن سینه ای سترگ و بسیط می باشد، از جنابعالی به عنوان شهردار پایتخت ایران زمین انتظار نمی رود که با درج خبری در یکی از سایت ها اینچنین عنان ز کف بدهید ، می بایست با حلم و صبر این رخداد را به مبارکی بگیرید و در حمایت از مطبوعات و اهالی رسانه به عنوان رکن دموکراسی پیشتاز باشید، مطمئن هستم که جنابعالی خود را مبری از خطا نمی دانی ، پس چگونه از یک خبرنگار که رسالت عظیم و مقدس اطلاع رسانی را به عنوان چشمان جامعه بر دوش می کشد،. انتظار دارید که در ارایه ی یک گزارش اشتباهی مرتکب نشده باشد، اگر واقعا به موضوع مبارزه با فساد اعتقاد دارید ، باید در جریان باشید که حرکت جنابعالی در واقع خط نیستی و بطلان کشیدن بر اراده ی مقدسی است که در جوانان این مرز و بوم برای مبارزه با فساد اداری در فضای رسانه ای کشور شکل گرفته است، آقای قالیباف موضوع یاشار و شما دیگر موضوع یک شهروند و شهردار نیست، دیگر موضوع یک خبرنگار و مقام اجرایی نیست، بلکه تصمیم یک شهردار برای ایجاد محدودیت و محافظه کاری برای اهالی قلم است که می تواند آینده ی کشور را دچار مخاطرات فراوان کند، بخاطر این مرز و بوم وحرمت قلم حتی ثانیه ای را درنگ نکنید ، بگذارید که زمان و تاریخ این مرز و بوم از شما به عنوان حامی قلم یاد کند و نه ذهنیتی پر از ابهام و مشوش، آقای شهردار ثانیه ها برای شما و یاشار بسیار کند می گذرد و همچنین برای وجدان آگاه شهروندان بسیار دردناک، لطفا این موضوع را تمام کنید.
مهدی اسفندیار
www.salamatnews.blogsky.com
روزی که جناب اقای دکتر ربیعی ، اقای دکتر سید تقی نوربخش، ارتوپد و از مدیران سابق سازمان تامین اجتماعی را به سمت مدیرعاملی این سازمان منصوب کرد ، صاحب این قلم نیز بر این باور بود که یکی از بهترین انتصابات تاریخ سازمان بوقوع پیوست، تنها هشت ماه از این انتصاب گذشته بودکه همراهی آقای دکتر نوربخش با طرح ضد بیمه ای و پوپولیستی تحول سلامت این حقیر را به شدت شگفت زده کرد که واقعا براساس چه استراتژی این تصمیم نادرست اتخاذ شد؟؟ اینکه یک سیستم بیمه ای حاضر شود صد درصد به منابع بخش درمان اضافه کند و تزریق منابع را در یک سیستم درمانی فاقد گایدلاین و فاقد پروتکل های درمانی بپذیرد و در میان انبوه نظرات کارشناسان بیمه ای و اقتصاد دانان حوزه ی سلامت که این روزهای نظام بیمه ای و بدهی سنگین بیمه ها را پیش بینی کردند، بیاید و در تریبون ها از چنین طرحی حمایت کند؟!؟!؟
اما از زاویه ای دیگر، از ابتدا معلوم بود که وزارت نشینان بهداشت از همان ابتدع دنبال یکسره کردن کار درمان تامین اجتماعی بودند تا انحصار درمان کشور را به شکل کاملی در بیاورند، پر واضح است که نمی توان مدعی کار کارشناسی برای جداسازی درمان از تامین اجتماعی بود که واضح است فرد صاحب نظری در وزارت بهداشت یافت نمی شود و عده ای با نگاه بسیار نازل که هیچ سبقه ای در مدیریت کلان حوزه ی سلامت ندارند، بلکه مربع پزشکان دارای بیزینس در چهار ارکان وزارت بهداشت و کمیسیون بهداشت و مجمع تشخیص مصلحت نظام و صدا و سیما توانستند طرح بی پشتوانه و غیرعلمی و واقعا مخرب تحول سلامت را با ده ها هزار میلیارد تومان هزینه بر کشور تحمیل کنند و دولت را از پرداختن به سایر امور فلج کنند. به هر حال اگرچه مردم چبزی از طرح تحول ، جز افزایش مالیات و عوارض غیر مستقیم و رکود و بیکاری گیرشان نیامد اما این مربع توانست رونق جدی به کسب و کارش در بخش خصوصی بدهد و انچه را در رویاها نمی یافت در نتیجه غفلت دولت و مجلسیان و بخصوص مدیران صدا و سیما و شخص رئیس جمهور پیدا کرد و توانست با گسترش بیمارستان های خصوصی و اخیرا زنجیره ای نویدبخش بازاری پر از رونق و ثروت در حوزه ی درمان باشد، حقیر به عنوان یک خبرنگار نمی توانم به این نکته اذعان نکنم که سطح نازل دانش مجلس نشینان سبب شد که در قرن بیست و یکم مجلسی پیدا شود که حاضر به تزریق منابع هنگفت به حوزه درمان کشوری شود که تعارض منافع در سیستم مدیریتی و سیاستگزاری ان بی داد می کند و تقاضای القایی اسکلت اقتصادی ان شده است و بر خلاف عقل و منطق و علم، سیاستگزار و مجری و ناظر همه از یک گروه هستند، اکنون کشور در برهه حساسی قرار گرفته است و انهم تکمیل فاجعه با سپردن کامل منابع به دست این گروه و باید دید که آیا این مجلس حاضر، بعد از تصویب انتشار اوراق قرضه برای رونق درمان کشور به پازل نهایی تکمیل کلکسیون اشتباهات حوزه ی سلامت، یعنی انفکاک بخش درمان از سیستم بیمه ای رای می دهد یا نه؟ بنده معتقدم که دور از انتظار نیست؟؟
اما جناب آقای نوربخش سنگر بیمه ای و دفاع از حقوق بیمه شده ها با اعتراض امروز شما به مصوبه ی کمیسیون بهداشت برای تفکیک بخش درمان حفظ نخواهد شد، این سنگر با همه ی سربازان و متعلقات آن ، دو سال پیش با موافقت و همراهی شما با طرح تحول سلامت واگزار شد، حال مانده انتقال سند که در کمیسیون تلفیق امضا و مهر و موم خواهد شد. شما رو دعوت می کنم که نگاهی بیندازید به پیش بینی های حقیر در مورد سرنوشت طرح تحول در رسانه ها و یادداشت هایی که در تامین پرس نوشته بودم که معتقد بودم با روال موجود انفکاک بخش درمان تامین اجتماعی که در دوران مدیران عامل غیر سازمانی انجام نشد ، در دوران شما که از جنس سازمان هستید و دغدغه های شما بیشتر از بنده است نهایی خواهد شد.
اکنون بیش از دو سال و نیم از اجرای طرح تحول سلامت گذشته است و با وجود همت بالای دولت اقای روحانی ، نتیجه ی امر فاصله گرفتن از اهداف و برنامه هایی است که وعده داده شده است. اما به راستی چرا با وجود این همه تلاش و انرژی و صرف بودجه و اعتبار اکنون در این نقطه ایستاده ایم که خبر تحصن و اعتصاب از بیمارستان های دولتی به رسانه ها درز می کند که آخرین از این دست را می توان به بیمارستان نمازی شیراز اشاره کرد؟ درست در روزهایی که اخبار کاهش پرداختی مردم در بیمارستان ها با شعف تمام در رسانه ها درز می کرد این سوال برای کارشناسان غیرهیجان زده پیش می آمد که به راستی چگونه مشکلات نظام سلامت ایران که ده ها سال تلنبار شده بود به یکباره تا این حد حل شده و لبخند رضایت بر لب مردم نشسته است؟ اما مخالفانی چون دکتر مرندی و پزشکیان و طریقت منفرد در حالی از اجرای این طرح فریاد به اسمان بلند کردند که همراهی اقتصاد دانان و کارشناسان بیمه ای و مسائل اجتماعی با این مخالفت ها ، گوش های کارشناسان مستقل را نیز تیز کرد که این چه طرحی است که با وجود نمایش زیبای رسانه ای مخالفت کسانی را به بار آورده است که تمام آرزوهایشان در دوران مسئولیت کاهش پرداختی از جیب مردم بوده است؟
در این مقاله باید برای تنویر افکار عمومی ایران و مسئولان محترم که بسیاری از این عزیزان بدون تردید به خاطر کاهش بار هزینه ها از دوش مردم به استقبال این طرح رفتند با قلمی روان و همه فهم به بیان آسیب شناسی این طرح بپردازم که امید دارم با کمک همه ی عزیزان جلوی خسارت های این طرح و شکست این بارقه ی امیدی که در مردم شکل گرفته است را بگیرند.
نخستین مشکل را باید در این دید که مسئولان وزارت بهداشت یک سویه و بدون توجه به پتانسیل های واقعی کشور دست به اقدامی زدند که هزینه های فراوانی به لحاظ ابعاد مادی برای کشور بوجود آورده است که توان پرداخت آن دیگر برای مردم و دولت میسر نیست.
اشتباه استراتژیک را باید به عدم وجود نگاه کلان و حاکمیتی در دولت در موضوع این طرح دانست ، آنجا که دوست عزیز و کارشناس مسائل بیمه ای جناب اقای بهمن برزگر به آن اشاره کرده است، رها کردن سیاست های رفاهی و پرداختن به یکی از سیاست ها، به جای پرداختن به همه سیاست ها؟ در واقع سیاست های رفاهی یک کشور شامل ابعاد مهمی چون محیط زیست و تغذیه و امنیت نهاد خانواده و بهداشت و سلامت و امنیت شغلی و تولید ناخالص ملی و ایجاد فرصت های برابر برای همه ی آحاد مردم و حتی پوشش گیاهی و ... است که متاسفانه دولت تمامی توان خود را در موضوع سلامت و آنهم صرفا در یکی از ابعاد آن یعنی درمان و آنهم در یکی از موارد درمان یعنی صرفا در بخش دولتی و آنهم فقط در جاهای خاص یعنی کلان شهرها اشاره کرد که بسیار پر هزینه و کم بازده بوده است.
از این اشتباه اول که بگذریم موضوع بعدی این است که از اساس سپردن امر درمان به کسانیکه خوددر تصمیم سازی ها و سیاستگزاری ها ذینفع می باشند اشتباه بزرگی است که در دنیای امروز چندین دهه است که دیگر تکرار نمی شود که متاسفانه شاهد هستیم که دولت این امر مهم حاکمیتی را به بنگاه داران بزرگ بخش خصوصی سپرده است که خود نیز از فعلان اصلی درمان در بخش دولتی بوده اند.
اشتباه بعدی دولت این بود که به جای تعیین کارگروهی متشکل از تمامی دینفعان حوزه ی سلامت تمامی امررا به وزارت بهداشت سپرد و به بیمه ها به عنوان یک پشتیبان مالی و نه تصمیم گیرنده نگاه کرد و همین امر سبب شد که تمامی بیمه های درمانی ایران در گردابی از کسری بودجه و ناتوانی در تامین هزینه هایی که وزارت بهداشت برای آنها تعیین کرده بود گرفتار شوند ، شاید جای آن بود که یک دولت مرد از خود می پرسید که چگونه باید بیمه ها این هزینه ها را تامین کنند در حالیکه همه ی آنها به نوعی وابسته به دولت هستند و دولت خود بدهکار بزرگ به این بیمه ها از قبل ها شناخته می شده است و می شود.
اما مشکل بعدی کار را باید در عدم وجود رسانه های مستقل و کارشناس نام برد که متاسفانه باید گفت در حوزه ی سلامت رسانه های مکتوب بیشتر توسط ارایه دهندگان خدمت اداره و سیاست گزاری می شوند و رسانه های بزرگ نیز فاقد توان کارشناسی لازم برای پرداختن به موضوع سلامت بوده اند و اسیر در امواج رسانه ای ترجیح دادند که همراهی کنند.
اما به لحاظ فنی باید به این طرح از زوایایی دیگر و مهم که مغفول مانده است بپردازیم. نخستین مشکل که باعث کاهش اثربخشی هزینه ها شده است را به رفتار ارایه دهندگان خدمت و سیاست گزاران در نظام سلامت ایران باید نسبت داد. در واقع در سیستم درمانی ایران به دلیل عدم وجود گاید لاین های درمانی و عدم وجود علم مدیریت تکنولوژی سلامت رشد هزینه ها به شدت بالا می باشد. راهنماهای بالینی و پروتکل های درمانی سبب می شوند که هیچ خدمتی بیهوده و صرفا با تصمیم پزشک صورت نگیرد و پزشک موظف است در مسیری که تجربه و علم برای وی تعیین می کند تصمیم بگیرد و باید به این مهم مستند و علمی پاسخ بدهد که درمان بیمار و فرایند تشخیص را بر اساس چه استدلال و قانونی در پیش گرفته است. در این میان بیمه ها نیز بر اساس توان مالی خود اقدام به خرید راهبردی می کنند یعنی طوری سیاستگزاری می کنند که منابع مالی آنها اولا همه ی بیمه پردازان را در هر سطحی زیر پوشش قرار دهد و از سویی طوری پوشش دهد که افراد نیازمند و در معرض خطر بیشتر از افراد غیر نیازمند از منابع بهره مند شوند که به این سیستم ، توزیع مخاطرات ریسک می گویند. ازسویی در مورد مدیریت تکنولوزی سلامت نیز باید گفت که نظام سطح بندی سخت و محکمی وجود دارد و اجازه ورود و استفاده از دستگاه ها از دو مکانیسم کنترل می شود، نخست وزارت بهداشت که طبق استانداردهای جمعیتی و نیز نیازهای فنی و علمی تصمیم می گیرد و دوم نظام بیمه ای که عقد قرارداد را بر مبنای نیازسنجی و کارایی و توان مالی خود تعیین می کند. متاسفانه در نظام سلامت ایران تقریبا تمامی این موارد برشمرده به فراموشی و غفلت سپرده شده است و نتیجه ی امر شیوع بیش از حد تکنولوژی هایی شده است که باز هم باید گفت متاسفانه توسط نگاه های صرف اقتصادی اداره می شود. این نگاه سبب شده است که به بیمه ها صرفا به عنوان موظفین تامین منابع به مقدار نامحدود نگاه شود و در نتیجه به دلیل محدود بودن توان بیمه ها بدهی های انباشته برای بیمه ها ایجاد شده است که سبب شده است ، سطح بدهی های بیمه ها به شکل وحشتناکی افزایش یابد و به میزان حدود بیست هزار میلیارد تومان برسد که این مقدار تقریبا با روند فعلی تا کمتر از یکسال اینده به مقدار تمام بودجه ی عمرانی ایران خواهد رسید. در واقع امر باید گفت که طرح تحول سلامت به دلیل عدم توجه به بنیان های علمی در برنامه ریزی ناخواسته کل کشور را در تمامی عرصه ها تحت تاثیر قرار داده و سبب شد که کشور در تمامی ابعاد سیاست های رفاهی دچار مشکل شود. طرح تحول سلامت مثل یک بدن بی جان بر بدنه ی دولت سنگینی می کند و کشیدن نعش آن نیز برای دولت دشوار شده است تا جایی که دولت در این گرداب به نظر می رسد دست به تسکین موضعی خطرناکی بزند تا بتواند آبروی خود را حفظ کند و آنهم فروش اراق قرضه ؟ یعنی گرفتن وام با سود بانکی برای پرداخت بدهی؟؟؟
پر واضح است که دولت تدبیر و امید چنانچه به دور دوم خود برسد چاره ای جز رها کردن خود از این مخمصه ندارد، حتی اگر بخواهد با رویاپردازی سندی در برنامه ششم توسعه تنظیم کند که اکنون در مورد آن صحبت می شود ، نیم نگاهی به آنچه جسته گریخته از این سند به بیرون درز می کند حکایت از این دارد که ، این سند بسیار بلند پروازانه و غیرواقعی و شعارگونه در حال طراحی است. زیرا دولت مشخص نکرده است که چه سیاست هایی می خواهد در پیش بگیرد که هم طرح تحول سلامت را با هزینه های سنگین آن ادامه دهد و هم بدهی خود را به سازمان های بیمه گر که قریب به 120 هزار میلیارد تومان است بپردازد که اگر چنین بود چرا در دور اول دولت از پس کنترل روند افزایشی بدهی خود به بیمه ها درمانده است و از سویی در اداره طرح تحول سلامت مانده است؟؟؟؟
برخی از اظهار نظرها در طول ماه های اخیر نشان می دهد که هیچ تغییری در نگرش متولیان طرح تحول سلامت رخ نداده است و از نظر آنها املایی بی غلط و کامل نوشته شده است که بعضا از روی شکسته نفسی اشاره می شود که انتقادات را می پذیریم؟ انتقاداتی که راویان آن ، تاکنون پاسخ هایی بهتر از مغرض و نادان و بیمار دریافت نکرده اند، پاسخ هایی که به اظهار نظرات در مورد طرح تحول سلامت ارایه شده است را باید به نوعی بدترین ادبیات در قبال منتقدان در موضوعی غیرسیاسی در تاریخ نقد ورزی ایران زمین نامید. به نظر می رسد آنچه بیشتر مورد بهره برداری متولیان نظام سلامت ایران در سه سال اخیر قرار گرفته است حمایت سیاست مداران و افراد تاثیر گذار از این طرح به دلیل نا آشنایی انها از اصول و مبانی پیچیده ی علمی نظام سلامت رخ داده است تا جایی که منتقدان مورد طرد و بعضا احضار و توبیخ قرار گرفته اند. منتقدانی که از رسانه ملی باز مانده اند تا متولیان طرح در یک مسیر یک طرفه به دفاع از این طرح بپردازند و جالب این است که منتقدان این طرح را صاحبنظران از هر دو جناح سیاسی تشکلی می دهند که به دلیل نگاه غیر سیاسی به این طرح به نقطه ی اشتراک رسیده اند. در جایی که حجت الاسلام ابوترابی و دکتر پزشکیان هر دو به منتقدان این طرح تبدیل می شوند و نسبت به آینده کشور و هزینه های وحشتناک آن اظهار نگرانی عمیقی می کنند. بالاخره بی توجهی به نظرات اگاهان و سرکوب مخالفان طرح اگرچه تا به امروز کارساز واقع شده ، اما خیلی زودتر از آنچه حتی انتظار می رفت امروز از وکیل و قاضی و معلم و کارگر گرفته تا شخص شخیص اقای نوبخت دریافته است که توان تحمل هزینه های این طرح و حتی پرداخت هزینه های درمانی برای آنها در بیمارستان های خصوصی و بخش سرپایی مثل ویزیت و داروخانه و گرفتن ازمایش و رادیولوژی و .. که هشتاد درصد از اموردرمان کشور را تشکیل می دهد، دشوار شده است ، افزایش قطره چکانی حقوق کارکنان دولت در دو سال اخیر و احتمال کاهش بیشتر میزان افزایش حقوق کارکنان دولت را باید نتیجه ی غفلت بزرگ از مسیری دانست که در موضوع طرح تحول سلامت طی شده است. شاید ریشه ی همه ی این مشکلات را باید در ناآگاهی دانست ، جایی که نهادهای مهم کشور از پژوهشکده های علمی عاری می شوند و صدای امواج رسانه، بلند تر از صدای کارشناسان بر می خیزد و تار و پود برنامه ریزی و اصول کار را در می نوردد.من باید در اینجا تقدیر و تشکر خودم را از همه ی کسانیکه در این سال ها با وجود تحمل ناملایمتی ها و سختی ها ، صلاح کشور را بر صلاح خود ترجیح داده اند و در برابر امواج پوپولیتسی مقاومت کردند بیان کنم. چه روزهای سختی پزشکیان و مرندی و طریقت منفرد و برخی از سایت های مستقل و ازاده ی خبری در این سال ها تحمل کردند تا به جامعه بفهمانند که اینده ی طرح تحول چیزی جز ایجاد کسر بودجه و ناتوانی مردم و دولت در تامین هزینه ها نیست و البته سخت است قانع کردن آنهایی که نمی دانند و نمی خواهند بدانند و از آن بدتر آنهایی که حوصله شنیدن ندارند و از آن بدتر فکر می کنند که آنچه باید بشنوند را شنیده اند با این حال ورق به ورق و ستون به ستون آنچه در این سال ها نگاشته شده است را باید برگ زرینی دانست در تاریخ ، از طلوع جریان کارشناسی و خردورزی در ایران زمین که دو سال پیش ، پیش بینی عقب ماندن بیمه ها و درهم پیچیده شدن نظام سلامت ایران را ارایه کردند و فحش و ناسزا شنیدند، اما دیری نخواهد پایید که دولتمردان امروز در تاریخ بگویند مات طرح تحول سلامت شدند، حال چه اعتراف کنند که در بن بست گرفتار شدند و یا اینکه با شهامت بیشتری بگویند بر طبل اشتباه کوبیدند به ترس از رسوایی...... هرچه باشد دم خروس طرح تحول سلامت از کسری بیمه ها و ورشکستگی بیمه های تکمیلی درمانی و رکود اقتصادی و بیکاری و نارضایتی های دیگر، بیرون زده است ، شاید ریسمان تحریم و برجام آخرین ریسمانی باشد که مدعیان کارآمدی طرح تحول سلامت در این روزها بر آن آویزان شوند ، اما هرچه باشد دیر یاز زود بر ملا خواهد شد، چون معتقدم، بیست هزار میلیارد تومان افزایش هزینه بر بیمه های درمانی بطور سالیانه و بیست هزار ملیارد تومان افزایش اعتبارات وزارت بهداشت و پنج هزار میلیارد تومان افزایش قیمت حامل های انرژی و سه هزار میلیارد تومان افزایش مالیات ها از محل ارزش افزوده و ... برای تامین هزینه های طرح تحول سلامت ،رقم هایی نیست که بتوان برای همیشه آنها را از عموم مردم و کارشناسان امر و تاثیرگزاران در تمامی سه قوه پنهان کرد، زیرا تاریخ می گوید که روزی موج رسانه می نشیند و گرد و غبار غفلت زدوده می شود.
پاسخی به سخنگوی کارشناس وزارت بهداشت
امشب توفیقی شد که سری به سایت های سلامت بزنم و چشمم افتاد به سایت سلامت نیوز و اظهارات آقای حریرچی سخنگوی محترم وزارت بهداشت و درمان و اموزش پزشکی که واقعا به نظرم بیشتر باعث شگفتی افرینی برای جامعه ی سلامت می شوند تا سخنگویی؟ آنجا که می فرمایند (کاپیتیشن) که حتما منظورشانpercapital بوده است و در جایی که می فرمایند "بعد از افزایش سی درصدی نرخ تعرفه " که معلوم نیست واقعا این سی درصد را چطور محاسبه کردند؟ وقتیکه قیمت برای خدمت تا سیصد درصد رشد داشته است؟
چگونه ایشان سی درصد را احصا می کنند؟ اینکه منابع بخش درمانی بیمه ی خدمات درمانی از 43 هزار میلیارد ریال در سال 92 به پانزده هزار میلیارد تومان در سال 95 افزایش یافته است؟ تامین اجتماعی که با وجود افزاش 150 درصد منابع بخش درمان الان حدود یکسال است که به بخش خصوصی بدهکار است و با وام از بانک ها هزینه ها را تامین می کند و این دقیقا به این معناست که سازمان تامین اجتماعی نیازمند افزایش سیصد درصدی منایع برای تامین هزینه های طرح تحول است و اینکه سازمان خدمات درمانی با وجود افزایش سیصد و پنجاه در صدی اعتبارات بخش سلامت باز هم حدود یکسال بدهی به طرف قرارداد دارد و ..... اینکه اقای نوبخت معاون برنامه ریزی رئیس جمهوری از ایرادات طرح و افزایش غیرمنتظره ی هزینه ها می گوید و اینکه دنیای تجربه آزموده ی امروز ، افزایش تعرفه ها را بدون اعمال گایدلاین ها و پروتکل هی درمانی منجر به پدیده ی حتمی الظهور تقاضای القایی می داند و اما در نظام سلامت ما دکتر ایرج حریرچی معتقد است که اصلا در کشور ما افزایش تعرفه ها ربطی به خدمات القایی ندارد، واقعا این سخنان اقای حریرچی را باید ظهور پدیده ی احمدی نژادیسم در نظام سلامت دانست که از نظر انها ، حقیقت همان ادعاست. متاسفانه باید گفت که باید مقصر انچه در این سال ها بر نظام سلامت کشور امده است را باید تمامی کسانی دانست که ذره ای به این نیاندیشیده اند که این همه پول بی زبان را در کشور مورد تحریم و بیکاری و تورم و رکود خرج چه طرحی می کنند؟
الان واقعا بهترین استراتژی برای توجیه شرایط بغرنج فعلی نظام سلامت همان است که اقای حریرچی در پیش گرفته است ، دیوار بلند حاشا و تریبون یک طرفه و همایش های عاری از منتقد و بالا رفتن از تریبون رسانه و همه ی اینها را متاثر از فضای سیاسی و اجتماعی جامعه ی دانست که در آن حساب کشیدن باب نیست و آنقدر آش شور و دفتر بی حساب می شود که یک نفر در ارکان دولت از این حضرات نمی پرسد که اگر خدمات القایی نیست ، پس چرا با وجود افزایش سه برابری اعتبارات وزارت بهداشت در این سال ها و با وجود افزایش سه برابری منابع بیمه ها و .... باز هم کشور بدهکار شماست و باز هم پرداخت به ارایه دهندگان خدمت یکسال عقب افتاده است؟ نتیجه اینکه مهم نیست که دولت عوض شود یا نشود مهم نیست که چپ باشی و یا راست و .... واقعیت این است که تفکر اجرایی یکسان نتیجه ی یکسان به بار خواهد اورد. شباهت دولت یازدهم با دولت دهم در عقب ماندن پرداختی ها به طرف قرارداد تا ده ماه را (با توجه به اینکه سلامت اولویت اول بدولت بوده است بر خلاف دولت احمدی نژاد که اولویت نداشت) باید نتیجه ی تفکر یکسان دانست ، با این تفاوت که در دوران دولت قبل همین تفکرات در بخش مسکن و یارانه دنبال می شد و متاسفانه در این دولت آمد در حوزه ی سلامت. خدا کند که روزی صبح بلند شوم و حرف هایی از این دست ادعاهای نچسب به منطق و علم؛ از دهان متولیان نظام سلامت تراوش نکند............
شکوه های شهاب مرادی را از حقوق های نجومی و نگرانی مردم می شنیدم و مطلع می شدم که همین ایشان... همین آقای نگران... یک واحد آپارتمان را در میدان هروی با ۱۳۵ متر تمام به بذل آقای شهردار تهران و با قیمتی معادل تقریبا یک سوم قیمت واقعی خریداری کرده اند و برخی از اعضای شورای محترم شهر تهران با شعار مردم داری و اصولگرایی... چگونه بر خان ملت گرسنه که کودکان و زنانشان تا کمر در زباله دان می روند تا لقمه نانی به دست بیاورند؟؟؟؟ و ای بنازم به قانون که یک سرش آنقدر گشاد هست که میلیاردها تومان با یک تبصره بین داراهای شهر توزیع می شود با تخفیف های میلیاردی و سر آن آنقدر تنگ است که نان پیر مرد و آن کودک گرسنه ای که تنها وسیله ی شکم سیر کردنشان ترازوی کوچکی است هم بیرون نمی آید ، که جوانان رشید و قانون مدار مبارزه با سد معبر با آن بازوان قدرتمند و با غیرتشان جمع می کنند، خدایا این چه قانونی است که شهاب مرادی را یک شبه به نان هزار ساله می رساند و این پیر مرد بی نوا و آن کودک بیچاره را ازنان خوردن می اندازد؟؟؟ مگر هر دو تابع شهرداری نیستند؟؟؟؟
دارم به این فکر می کنم که واقعا این رقابت نفس گیر چپ و راست ایرانی را در بر ملا کردن ، فیش های نجومی واختلاس و رانت و کانتینر قاچاق و....قرار اسطبق طبق کدام برنامه متوقف شود؟؟
نمی دانم که چه بگویم ، در شگفتی و عجب وتعجب و کنگی همین بس که دیشب در اخبار سیما ، چشمم به جمال معاونت محترم برنامه ریزی و توسعه ریاست محترم جمهور افتاد تصمیم گرفتم که چند روز و چند ماه ننویسم ، یعنی احساس می کنم که نمی فهمم ، یک سری معادلاتی پیش می آید که اصلا قابل تحلیل و نورپردازی نیستند،یک سری مسائل که فکر کنم باید برایش از نو راه رفته را برگشت و نگاه کرد که واقعا چه چیزی از چشمان من پنهان مانده بود که اینطور به گیجی رسیدم، به این اندیشیدم که گیرم معادله ی ما با آمریکا حل شود، فرضا معادله ی گرانی و بیکاری و تورم حل شود؟؟ شما دوستان بگویید که من معادله ی جای مهر را بر پیشانی نوبخت در تصاویر امشب چگونه حل کنم؟ باور کنید این یکی خیلی قابل حل نیست ،چون آخه عزیزان جای مهر جایی بود که اصلا پیشانی نمی تواند آنجا بنشیند ، خدایا خود شاهدی که امشب شام نخوردم و درس نخواندم و فقط دعا کردم که بیشتر از این دولت آقای روحانی معادله بر دستان من نگذارد...