چنین و چنان؟!؟!
نشسته به کنج و ماتم خورد از زمان
چون به قدرت رسد بدتر از اهریمنان
صدایی رسا و قلم هم به نقد پرتوان
چون به کرسی نشیند بدتر از کافران
منتقد بر گذشته و حال و مستقبلان
چون بر آید به دستش شود بی عنان
چون ندارد به سفره به جز آب و نان
همه روزه است و پرهیز مال دیگران
چون رسد دست ایشان به خوانی گران
چنان می خورد نماند به جز استخوان
ندایش همه انصاف و بحث و گفتمان
چون به اندک رسد بدتر از مستکبران
چه تلخ باور روشنفکری این مردمان
که در زیر چنین و به صدر آن چنان
شعر ؛مهدی اسفندیار
دفتر "شب آخر عاشقی"
کانال؛ نه به عوام فریبی
هستی بایستی
۱۴۴- اگر احتمالا شامه زنده ای دارید از طریق عطر گیاهان هم می توانید به روش ساده تری با من آشنا شوید مخصوصاً عطر گل گندم و کاج کوهی و توت فرنگی و عطر بوته درمنه و عطر گل سرخ محمدی و متیکه. و از همه اینها کاملتر عطر خاک به هنگام نم نم باران که بوی تمامیت دل من است.
۱۴۸- من القا کننده بزرگترین و ناممکن ترین ادعاها در دیگران هستم : ادعای عقل کل، بی نیازی کامل، خوشبختی مطلق، قداست، صداقت، ... و خدائیت. من تعلیم دهنده "انسان کامل" هستم و بذر کمال را افشانده ام من وسوسه کننده ای مطلقم.
۱۵۲- آیا می خواهید بدانید که من چگونه توانستم خود را بشناسم: به واسطه انتخاب عاشقانه صدق و فقر. پس خود شناسی آن گونه تعریف شد که دیگر هرگز قابل تحریف نباشد.
از کتاب" هستی بایستی" استاد علی اکبر خانجانی ص ۱۶