سلامت از نگاه ملی

لطفا با شرکت در نظرسنجی های این وبلاگ به شناخت افکار عمومی کمک کنید

سلامت از نگاه ملی

لطفا با شرکت در نظرسنجی های این وبلاگ به شناخت افکار عمومی کمک کنید

افکار عمومی قانع نیست

افکار عمومی قانع نیست

در طول مدت دو سال اخیر فراز و فرودهای فراوانی در سخنان منتقدان و موافقان مدیرعامل و تیم مدیریتی فعلی در عرصه رسانه های مکتوب  و مجازی مطرح شده است. شاید اولین منتقد جدی را به نام افشین اورکی باید ثبت کرد که سوای از نگرش ایشان به مدیریت فعلی باید گفت که نقدهای جدی را مطرح کردند که تقریبا تماما از سوی مسئولین فعلی بدون پاسخ مانده است. نقدهای افشین همچنان بدون پاسخ در اذهان باقی مانده است. سازمان هر آنچه هم دست آوردهای موفقی داشته باشد اما واقعیت این است که افکار عمومی مطالبات دیگری نیز داشته که تا کنون به آن پاسخ داده نشده است و حتی موافقان تیم مدیریت فعلی نیز در برخی از نقدها با منتقدان و مخالفان مدیرریت فعلی همراه هستند .......  چه آنکه دیدیم که حمید اله یاری نیز با وجود تحسین مدیریت فعلی سازمان در بسیاری از حوزه ها؛ تغییرات در منابع انسانی را ناکافی دانسته است. بنده دوست دارم در نگارش این سطور به یکی از باورهای فرهنگی اجتماعی مردم در ایران برسم که متاسفانه به نظرم این باور و تاثیر ان در ارزیابی عملکرد مدیریت فعلی و ادامه فرایند کار آنها؛ به دقت بررسی و رصد نشده است شاید یکی از دلایل این اتفاق این است که در یک سازمانی با رویکرد اجتماعی جایگاه روانشناسان و اساتید علوم انسانی بالاخص جامعه شناسی و مردم شناسی و علوم تربیتی چندان پررنگ نیست تا مشاوره های لازم را ارائه دهند. واقعیت این است که مردم ایران یکی از شاخصه های اصلی بروز تغییر را در تغییر مدیران می دانند و بر این باروند که تغییر مدیران شرط لازم برای تغییر رویکردها و رسیدن به آمال و اهداف سازمانی می باشد.

اگر غوری در سیر سالهای ۸۹ تا ۹۲ داشته باشیم به این نتیجه می رسیم که مردم انتظاراتی را از دولت آینده داشتند که در یک کلمه به مفهوم تغییر می شود آن را بیان کرد. تغییری عمیق و بنیادین در همه ابعاد که عبارتند از :

-          تغییر رویکردها

-          تغییر در سبک تعامل با مردم

-          تغییر مدیریت اشخاص

در سازمان تامین اجتماعی می توان به وضوح گزینه ی اول را دید اما در مورد گزینه ی دوم و سوم باید عرض کرد که دو پرسش بزرگ را می توان در میان افکار عمومی دید:

-          نخست اینکه آیا ذهنیت ساخته شده از دولت قبل در مورد مدیران آن نتیجه ی فضای سیاسی و رسانه ای در زمان انتخابات بوده است و حقیقت چیز دیگری بوده است؟ بطوریکه تثبیت این مدیران امری لازم و حیاتی برای رسیدن سازمان به اهداف غایی بوده است؟؟

-          دوم اینکه آیا سازمان در طول سالهای اخیر به حدی از تولید و تولد نیروهای جدید یعنی زایش مدیران توانمند ناکارامد عمل کرده است که چاره ای جز ادامه همکاری مدیران قبلی وجود ندارد؟؟؟؟

جای خالی پاسخ به این دو سئوال نه در سازمان تامین اجتماعی بلکه در تمامی ابعاد کار دولت وجود دارد و افکار عمومی نتوانسته است ؛ هزینه حضور خود را در انتخابات و رای دادن به دولت کنونی را در ذهن خود محاسبه کند و دریابد. لذا به نظر می رسد که دولت اقای روحانی باید برای بسیاری از رفتارهای خود بحث اقناع افکار عمومی را به جد پیگیر باشد چه انکه در این روزها شاهد هستیم که شکاف عمیقی در باور دولت از عملکردش و آنچه مردم باور دارند در بسیاری از حوزه ها در حال بروز است که اگر به دقت ارزیابی نشود باعث دشواری کار دولت در ادامه حیات سیاسی خواهد شد. شاید وقت ان فرا رسیده باشد که دولت از خود بپرسد که با وجود در پیش گرفتن سیاست تنش زدایی در عرصه سیاسی و دست اوردهای سیاسی در حوزه هسته ای و  نیز کاهش هزینه های مردم در بخش سلامت و همینطور کاهش نرخ تورم و .... در عرصه جامعه رویدادهای دیگری در شرف وقوع هست که تعجب برانگیز هست. اعتراض گسترده ی معلمان و پرستاران و پیراپزشکان در حالی در فضای مجازی و حتی علنی در حال مشاهده است که این روزها دولت با بی پاسخ گذاشتن بسیاری از سئوالها در مورد بخش درمان سازمان تامین اجتماعی و استرس های وارده به کارگران و بیمه شده ها در حال اضافه کردن دسته ای کثیر از ناراضی ها به جمع ناراضی های قبلی هست جامعه ی کارگری که فعالان اجتماعی آن و نمایندگان آنها در مجلس شورای اسلامی هر روز نگران تر از قبل منتظر واکنش دولت هستند که هنوز این واکنش صورت نگرفته است. من گمان می کنم که دولت در کنار سیاستهایی که اعمال می کند و انشالله از درست بودن آنها کاملا مطمئن است باید ضلع دیگر کار را که اقناع افکار عمومی هست جدی بگیرد و برنامه دقیقی برای این بخش داشته باشد چرا که شاهد هستیم تمامی دست آوردهای دولت در سه بخش کاهش تورم و درمان و سیاست خارجی تبلیغ می شود و در بخش های مهمی چون ؛ اشتغال و انتظار گروههایی نظیر معلمان و بسیاری از اقشار جامعه در بهتر شدن معیشت آنها برآورده نشده است. به نظر می رسد که دولت در بحث بهداشت و درمان سیاست افراطی را در پیش گرفته است؛ چه آنکه به وضوح سایه سنگین بارمالی طرح تحول سلامت را بر دولت می بینیم که دولت برای اشتغال جوانان چهار هزار میلیارد تومان اعتبار در نظر گرفته است و برای ترمیم حقوق معلمان هزار میلیارد تومان و برای امر سلامت با احتساب فزایش بودجه وزارت بهداشت در طول دو سال اخیر و نیز درآمدهای این وزاتخانه در بخش هدفمندی یارانه های و مالیات بر ارزش افزوده و حتی درامدهای حاصله از سیگار و پیامکهای تلفنی و ....... با توجه به افزایش سیصد دردصدی نرخ تعرفه های باید گفت چیزی فراتر از دویست درصد منابع به حوزه سلامت اختصاص یافته است که این منابع اگر با شیب ملایم تر تخصیص پیدا می کرد دولت می توانست برای ترمیم حقوق سایر اقشار و نیز پیشرفت هرچه سریع تر طرحهای عمرانی قدمهای جدی تری بردارد. با این وجود معتقدم که حتی اگر دولتمردان به سبک فعلی خود بیش از نقطه نظرات بنده اعتقاد دارند؛ باید برای اقناع افکار عمومی در بحث بیکار ماندن جوانان و توسعه ی بخش تولید و ازدواج و مسکن و فرهنگ و اموزش ؛ راهی پیدا کنند. اما در سازمان ما نیز باید به این نکته ی مهم توجه شود که اولین تجربه هدایت سازمان توسط مدیرعامل داخلی باید با احتیاط بسیار بیشتری از سوی فعالان تامین اجتماعی که دارای دغدغه هستند مورد نقد و بررسی قرار گیرد زیرا هر نوع تزریق بدبینی و تخریبی در نهایت دامنه ی ای خواهد داشت که ما را هم در آینده متاثر خواهد کرد.

 

مهدی اسفندیار

 

نظرات 1 + ارسال نظر
عباس پنج‌شنبه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1394 ساعت 03:45 ب.ظ

آیا قصه همین است؟
آیا واقعیت فقط به این چند نمونه ختم میشود؟
بنظر بنده دولت کنونی با هیاهوی رسانه ای و تخریب منتقدان درحال استقرار سیستم سرمایه داری است که فقط و فقط تکنوکراتهایی که دربحبوحه بازسازیهای پس از جنگ مشغول به یغما بردن اموال ملی بودند از آن سود خواهند برد.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد