سلامت از نگاه ملی

لطفا با شرکت در نظرسنجی های این وبلاگ به شناخت افکار عمومی کمک کنید

سلامت از نگاه ملی

لطفا با شرکت در نظرسنجی های این وبلاگ به شناخت افکار عمومی کمک کنید

فرصتهای مدیریت سریع خواهند گذشت و حیف از عمری که از دست رود.

چندی پیش با یکی از دوستان در مورد یکی از وزرا (حالا فعلی یا قبلی دولت را بگذریم) داشتیم صحبت می کردیم و آن دوست عزیز می گفت که این وزیر بنده خدا حتی هزینه شیمی درمانی همسر مبتلا به سرطانش را به سختی تهیه می کرد، یک خانه محقر و زندگی کاملا سالم و بدون رانتی که حکایت از تعهد و عشق وی به وطن داشت. اینکه تمام زندگی خود را در راه مبارزه با فساد و رانت طی کرد ..... حضور چنین فردی در مقام مدیریت ارشد اجرایی کشور می توانست پیام ارامش و اطمینان به بدنه تزریق کند اما ایا این خصایص پاکدستی به تنهایی کارها را به پیش می برد؟ نه!
 واقعیت این است که ما در کشوری زندگی می کنیم، که متاسفانه مدیریتها متاثر از مسائل سیاسی هستند و همیشه افراد لایق در هر دو جناح شناخته شده کشور به بهانه های واهی از عرصه مدیریت جا مانده اند و این مساله اسیب جدی به توان مدیریتی کشور وارد نموده است، اصولا برخی از امور در کشور ما دچار مشکلاتی هستند که ریشه در نوع تربیت ما دارد از جمله اینکه ما هنوز یاد نگرفته ایم که انتصاب مدیران را صرفا بر اساس شایستگی ها و مطالعه روزمه افراد صورت بدهیم و نمی شود انکار کرد که فشار سیاسی و مسائل غیرفنی همیشه در انتصابات دخیل بوده است، از همه اینها بدتر در ساختار مدیریت ما ایزوله شدن به راحتی به وجود می اید و از این هم بدتر باید گفت که ناخودآگاه در یک رژیم مدیریتی قرار می گیریم که خودمان اصولی را که سالها بر آن پافشاری کردیم را زودتر از بقیه و حتی زیردستان خودمان پایمال می کنیم، کدام مدیری هست که نداند پشت هر لابی سیاسی نوعی فساد خوابیده است، فسادی که یا ناشی از ناتوانی مدیر در ابراز توانمندی و پیشبرد اهداف سازمانی است و با لابی ساسی می خواهد این ناتوانی را جبران کند و بر ماندگاری خود بیافزاید و یا اینکه مدیر خود را لایق انتصاب نمی داند و می خواهد با این نوع دوپینگ، خودش را منتصب کند. نوع دیگری از این فساد به ترس از تفویض اختیار و دخالت در فرایندهای فرودست اعم از انتصاب مدیران میانی و یا حتی پایینی و یا ... بر می گردد که باید اذعان کرد که اصولا و ژنتیکی ما چندان اعتقادی به تفویض اختیار نداریم. اما مشکل اصلی به این بر می گردد که ما دانسته های مسلم خودمان را زیر پا می گزاریم؛ نکته ای که غیرقابل باور است، اما دارد رخ می دهد گویی که برخی از مدیران ما حالتی شبیه مسخ و نوعی گیجی به خود می گیرند و با اینکه می دانند پشت هر چاپلوسی نوعی خرابکاری نهفته است و با اینکه می دانند پشت هر لابی برای ماندگاری نوعی فساد نهفته است اما باز هم به این مسائل مهم توجه نمی کنند. به نظر می رسد که به جای نوشتن و تدریس هزاران کتاب و ..... در حوزه مدیریت بهتر است که به کودکانمان از همین امروز یاد بدهیم که چگونه اسیر تملق نشوند و چگونه از بند دهن بینی برهند و .....

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد