در شرمساری روی شما شک ندارم بر اینکه لاجرم تیشه بر ریشه من زده اید بدون انکه بدانید این تک درخت سایبانی برای گل های شماست از آتش تموز و من بر این باور هستم که روزی تیشه شما کند خواهد شد. من به طاها سلام می کنم و روی هلیا را می بوسم و به اینده زیبای انها امید بستم و
عاشقانه نگاه می کنم و روزی را به نظاره می نشینم که قهرمان زنده اش را عشق و مردمان را عشق ورزی و محبت پیشه باشد. روزی که انصاف فراتر از قانون جزئی از شروط شناسنامه دار بودنمان گردد و روزی که طبیب بر بالین بیمار به تب او بسوزد و به خنده اش شادمان گردد. من به انتظار می نشینم تا روزی برسد که منفورترین عبارت کبوتر با کبوتر باز با باز باشد روزی که بدترین دشنام " بی خیال دیگری " باشد و جرمی بالاتر از این تصور نشود.