سلامت از نگاه ملی

لطفا با شرکت در نظرسنجی های این وبلاگ به شناخت افکار عمومی کمک کنید

سلامت از نگاه ملی

لطفا با شرکت در نظرسنجی های این وبلاگ به شناخت افکار عمومی کمک کنید

حاکمیت بالینی از حرف تا عمل؟

پرواضح است که نگاه علمی به مقوله اقتصاد سلامت یکی از نیازهای حیاتی و ضروری نظام سلامت کشور ماست. دکتر رواقی مدیرکل دفتر حاکمیت بالینی وزارت بهداشت اخیرا" بر این نکته تاکید نموده است که مدیران حوزه سلامت فاقد آموزشهای لازم برای پیشبرد اهداف نظام سلامت هستند. البته اینکه چنین موضوعی بالاخره پس از چندین دهه از عمر نظام سلامت کشور ما توسط یکی از مدیران نظام سلامت بیان شود خود جای تقدیر فراروان دارد. اما شرطی برای تصدیق این ادعا وجود دارد و آن اینکه این مسئله سبب سوء استفاده و تولید مدارک قلابی نگردد. واقعیت این است که بحث مدیریت خدمات بهداشتی و درمانی بحثی بسیار پیچیده است و نیازمند آن است که افراد علاقه مند این حوزه وارد کار شوند و اینطور نیست که با راه اندازی دفاتری و ارائه مدارکی بخواهیم یک شبه مدیر تولید کنیم. متاسفانه نگاه دست اندرکاران نظام سلامت به بهبود کیفیت مدیریت در حوزه های بهداشتی و درمانی بسیار سطحی و با دید تبلیغاتی و مانورهای مطبوعاتی صورت می گیرد. یادم هست وقتی با دکتر مهدوی ریاست بیمارستان بقیۀ الله صحبت می کردم ایشان با ابراز تاسف از استانداردهای موجود در وزارت بهداشت برای ارزشیابی بیمارستانها می گفتند که هنوز استانداردها برای ارزشیابی بیمارستانها استانداردهای مکانیکی و فیزیکی هستند، در حالی که در دنیا این استانداردها تغییر کرده و استانداردهای درمانی جایگزین شده اند. . . . . . . .

اما سوالی که مایه نگرانی اینجانب شده است این است که چه انگیزه ای در مسئولین وزارت بهداشت وجود دارد که از فارغ التحصیلان بیکار رشته های مدیریت خدمات بهداشتی و درمانی و نیز اقتصاد سلامت استفاده نمی کنند و دنبال راه اندازی دوره های کوتاه مدت مدیریت هستند؟ این نوع رفتارها این ذهنیت را تقویت می کند که قرار شده دوره های کوتاهی تحت عناوین مدیریتی برگزار شود تا ضعف شکلی مدیران نظام سلامت را که متهم به نداشتن تحصیلات مرتبط هستند برطرف کند. نباید از یاد برد که نگاه به مقوله مدیریت در وزارت بهداشت آنقدر نازل است که یک متخصص اطفال به عنوان مدیر بیمارستان بزرگی نظیر شریعتی تهران گمارده می شود در حالی که دانشگاه مذکور یکی از بزرگترین مراکز تربیت نیروهای متخصص در عرصه بهداشت درمان تا مقطع PHD است. از طرفی باید به این نکته اذعان داشت که برخی از حضرات دخیل در امر کلان نظام سلامت در این سالها اخیر اقدام به تاسیس شرکتهای ارائه دهنده ایزو نمودند که خود  خریدار خدمات این شرکتها بوده اند. شرکتهایی که توانستند به راحتی همه رقبای بازار را کنار بزنند و با دریافت مبالغ میلیونی به بیمارستانهای تا خرخره مقروض گواهی ایزو بدهند. اینکه تا کجا این دست از رفتارها از دید مقام مسئول نظام تحمل خواهد شد معلوم نیست اما به نظر می رسد جایگاه علم در برخی جاها در وزارت بهداشت در حال لوث شدن است و بهتر است مدارک ارائه شده توسط این وزارتخانه مورد ارزشیبابی وزارت علوم قرار گیرد. بنده معتقد هستم که برخی از این رشته هایی که در وزارت بهداشت تاسیس می شوند می تواند نیازهای فصلی را تامین کند و هیچ کاربرد عملی دراز مدت برای جامعه نداشته باشد. شاید توجه به این نکته کافی باشد که ببینیم در حالی که کشور بسیار نیازمند تربیت نیروهای متخصص در برخی رشته ها است اما    می بینیم که رشته ای به نام فوق تخصص تصویربرداری قلب دایر می شود که رادیولوژیستها به صراحت دلیل تاسیس رشته های اینچنینی را رقابت بر سر منافع مادی بین دو رشته رادیولوژی و قلب می دانند. از طرفی پرواضح است که وقتی شما می توانید ادعای داشتن تخصص در رشته ای را داشته باشید که دوره عمومی مرتبط با آن را دیده باشید. در ایران به فردی که رشته پزشکی را در مقطع عمومی تمام می کند و چهار سال رشته اقتصاد سلامت را طی می کند می گویند متخصص اقتصاد سلامت؟ در حالی که دوره عمومی آن کاملا بدون ارتباط با مقوله مدیریت است؟ در لبنان و برخی از کشورهای عربی و به خصوص در آمریکا و کانادا هرگز به چنین کسی متخصص نمی گویند ، بلکه ضمن احترام به فرد و تحسین وی در انتخاب رشته مدیریت از وی خواهند خواست که تنها به عنوان یک کارشناس مدیریت به کار بپردازد و نه به عنوان متخصص و در همه جا به عنوان یک کارشناس از وی نامبرده می شود. اما در کشور ما اگر رشته پزشکی را تمام کنی و در وزارت بهداشت یک دوره نجوم را بگذرانی می شوی آقای دکتر متخصص نجوم؟ اگر یک دوره آتش نشانی را بگذرانی می شوی متخصص آتش نشانی و اگر مکانیک خودرو بخوانید می شوید متخصص خودرو. به اعتقاد بنده شاید در کوتاه مدت افکار عمومی متوجه این نوع متخصصها نشود اما در دراز مدت آبکی بودن این رشته ها مشخص می شود. اما نکته جالب در این مورد است که افزایش تعداد و تنوع رشته های در پزشکی تنها و تنها به پزشکان منحصر می شود و سایر گروهها برای راه اندازی رشته های تخصصی خود که در دنیا نیز شناخته شده است، دچار مشکلات بسیار زیادی هستند. نگاهی به جامعه پرستاری به خوبی نشان می دهد که مدیران نظام سلامت ما در طول هفتاد سال حضور پرستاران در نظام سلامت ما شاید به اندازه انگشتان یک دست برای این عزیزان ردیف کارشناسی ارشد و یا دکتری در بیمارستانهای بزرگ درنظر نگرفتند؟ اما کافیست که یک رشته جدید تخصصی(البته از همان نوعهایی که عرض شد) دایر شود، آنوقت خواهید دید که هنوز دوره اول فارغ التحصیل نشده اند، ردیفها و مزایا و جایگاهها و . . . . دایر می شود. همه این اتفاقات به خوبی نشان می دهد که لازمه جدا سازی آموزش و اجرا در نظام سلامت باید زودتر به وقوع بپیوندد تا یک نگاه ملی به حوزه سلامت کشور شکل بگیرد و جایگاه علم تقویت گردد و تجربه نیز نشان میدهد که اگر پزشکان محترم در رشته های مربوط به خودشان کار کنند می تواننند مثل داروسازان منشاء خیر و برکت برای کشور شوند و همینطور متخصصین علوم پایه در سولهای بنیادی و یا خود عزیزان پزشک در توسعه تکنیکهای جراحی. البته شاید ملاحظات شناخته شده صنفی سبب شده است که لازم شود برخی از حضرات نام متخصص مدیریت را یدک بکشند آنهم به هر قیمتی.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد